آخرین پله زندگی
بسم الله الرحمن الرحیم
این روزها همه جا و همه چیز جور دیگری شده است…!
کاش محرم رازی بود!
چه سخاوتمندانه
از خداوند برای همه
رضایت صاحب العصر ارواحنا فداه و
عاقبت بخیری و شهادت
مسئلت کردی!
پروردگارا! دعای رهبر و امامم، این فرزند حضرت زهرا سلام الله علیها ، را به حق حضرت مادر، در باره ما به اجابت برسان!
دوست دارم وقت مردن بر لبم لبخند باشد
من از او خرسند باشم، از من او خرسند باشد
از در و ديوار تابوتم گُل رحمت ببارد
خالي از تزوير، روحم خالي از ترفند باشد
مرگ هاي کوچکي دارند مردم، دوست دارم
مرگِ من مثل شهادت، مرگِ بي مانند باشد
صبح تا شب قُدسيان آواز در قبرم بخوانند
با سماع و سُکر تا محشر سرِ من بند باشد
در ملائک بر سر من گفتگوها در بگيرد
هيچ کس هرگز نداند قيمت من چند باشد
دوست دارم روح ققنوسي م در ميلادِ مردن
فارغ از زن، زندگاني، فارغ از فرزند باشد
::
مي زنم پُل مثل ابراهيم از آتش به گُلگَشت
در قيامت کاش با من عشق، خويشاوند باشد
ميوه هاي وصل مي روياند از هر شاخه اش، مرگ
گر درختِ زندگاني قابل پيوند باشد
نه به حکمِ قافيه، از شوقِ باران هاي رحمت
دوست دارم مرگ من در مهر يا اسفند باشد
مرگ، اي سقّاي انسان در عطش سار اسارت!
بيش از اين مگذار روحِ تشنه ام در بند باشد
مرتضی امیری اسفندقه