نگرانیهای پیامبر اعظم بر امت اسلامی
3. نفاق
ورود منافقان به جمع مسلمانان و نقشه های پر آب و لعاب شان، موجی از تردید را در دین داران پدید می آورد و عزم راسخ آنها را برای نبرد با دشواری ها و دشمنان، به سوی سستی و ضعف می کشاند. منافقان، هر قدر آگاهانه تر و حساب شده تر کار کنند، خطرهای فزون تری خواهند داشت که «چو دزدی با چراغ آید، گزیده تر برد کالا».
منافقان در دنیای کنونی، با دسترسی به غول های رسانه ای و استفاده از فنون اطلاع رسانی جدید، برای جامعه دینی خطرات بیشتری خواهند داشت که هشیاری بیشتر و رویارویی مناسب با خود را می طلبد. حضرت رسول صلی الله علیه و آله درباره منافقان کاربلد، چنین هشدارهایی داده است:
( «إنّی لا أتَخَوَّفُ علی اُمَّتی مُؤمِنا و لا مُشرِکا، أمّا المُؤمنُ فیحجُرُهُ إیمانُهُ، و أمّا المُشرِک فیقمَعُهُ کفرُهُ، و لکن أتَخَوَّفُ علَیکم مُنافِقا عالِمَ اللِّسانِ؛ یقولُ ما تَعرِفونَ، و یعمَلُ ما تُنکرونَ؛ من برای امت خود از مؤمن و مشرک نمی ترسم؛ زیرا مؤمن را ایمانش مانع [از لطمه زدن به جامعه اسلامی] می شود و مشرک را نیز همان کفرش سرکوب می کند، اما ترس من برای شما از منافق زبان بازی است که حرف هایی می زند که شما بدان اعتقاد دارید و کارهایی می کند که شما به آنها اعتقاد ندارید». (متقی هندی، 1397: ح29046)
( «إنّ أخوَفَ ما أخافُ علَیکم بَعدی کلُّ مُنافِقٍ عَلیمِ اللِّسانِ؛ بیشترین ترس من برای شما پس از خودم، از منافقان زبان باز است». (محمدی ری شهری، 1377: ج9: ح16005: 131)
4. تفرقه
امت اسلامی تا زمانی که با هم باشند، تجربه بدر و خیبر و دیگر تجربه ها را حتی با شمار اندک تکرار خواهند کرد. از این رو، همه همت دشمنان جامعه اسلامی، زدودن اتحاد به شکل های گوناگون است. این نگرانی از نگاه و سخن پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله پیداست و ما را از بروز چنین اتفاق های تلخی برحذر می دارد. وجود بهانه های شخصی مانند حسادت، کینه توزی، ترک خویشاوندی و بهانه های فکری و عقیدتی مانند قومیت گرایی، دل سپردن به تبلیغات دشمن، پدید آمدن فرقه های انحرافی و دیگر عوامل، می تواند به روح اتحاد امت اسلامی آسیب برساند و عرصه را برای جولان کافران و دشمنان فراهم سازد. به برخی نگرانی های حضرت در این باره می پردازیم:
( «إذا لم تَغُلَّ اُمَّتی لم یقُمْ لَها عَدُوٌّ أبَدا؛ هرگاه امت من نسبت به یک دیگر کینه نورزند، هرگز دشمنی در برابر آنها قد علم نمی کند». (متقی هندی، 1397: ح 11044)
( «لَیأتِینَّ علی اُمَّتِی ما أتی علی بَنی إسرائیلَ حَذوَ النَّعلِ بالنَّعلِ… إنّ بنی إسرائیلَ تَفَرَّقَت علی ثِنتَینِ و سَبعینَ مِلَّةً، و تَفتَرِقُ اُمَّتی علی ثلاثٍ و سَبعینَ مِلَّةً کلُّهُم فی النارِ إلاّ واحِدَةً؛ آنچه به سر بنی اسرائیل آمد، مو به مو بر سر امت من نیز خواهد آمد… بنی اسرائیل هفتاد و دو ملت شدند و امت من نیز بزودی هفتاد و سه ملت خواهند شد، که بجز یک ملت (فرقه)، همه در آتش باشند». (همان: ح928)
( «تَفتَرِقُ اُمَّتی علی ثلاثِ فِرَقٍ: فِرقَةٌ علَی الحَقِّ لا ینقُصُ الباطِلُ مِنهُ شیئا یحِبُّونی و یحِبُّونَ أهلَ بَیتی، مَثَلُهُم کمَثَلِ الذَّهَبِ الجَیدِ؛ کلَّما أدخَلتَهُ النارَ فَأوقَدتَ علَیهِ لم یزِدْهُ إلاّ جَودَةً، و فِرقَةٌ علَی الباطِلِ لا ینقُصُ الحَقُّ مِنهُ شیئا… و فِرقَةٌ مُدَهْدَهَةٌ علی مِلَّةِ السامِری لا یقولونَ: لا مَساسَ، لکنّهُم یقولونَ: لا قِتالَ! إمامُهُم عبدُ اللّه بنُ قیسٍ الأشعری؛ امت من به سه فرقه تقسیم می شود: فرقه ای بر حق، که باطل کمترین چیزی از آن نکاهد، من و اهل بیت مرا دوست می دارند. حکایت آنان حکایت طلای نابی است که هر چه بیشتر آن را در آتش نَهی و آتش را شعله ورتر سازی، جز بر نابی آن افزوده نشود و فرقه ای بر باطل که حق اندک چیزی از آن نکاهد… و فرقه ای مذبذبند و بر آیین سامری، اما نمی گویند: لا مَساسَ (به من دست نزنید)، بلکه می گویند: لا قتال (جنگ، نه). پیشوای آنان عبداللّه بن قیس اشعری است». (شیخ مفید، 1404: ح3: 30)
( «لا تَزالُ اُمّتی بِخَیرٍ ما لَم یتخاوَنُوا، و أدَّوا الأمانةَ، و آتَوا الزَّکاةَ، فإذا لَم یفْعَلوا ذلک ابتُلُوا بالقَحْطِ و السِّنِینَ؛ امت من تا زمانی که به هم خیانت نکنند، امانت را به صاحبش برگردانند و زکات بپردازند، در خیر و خوبی به سر خواهند بُرد و اگر چنین نکنند، به قحطی و خشک سالی گرفتار می آیند». (مجلسی، 1403: ج75: ح10: 172)
( «هَلاک اُمّتی فی ثَلاثٍ: فی العَصَبیةِ، و القَدَریةِ، و الرِّوایةِ مِن غَیرِ ثَبتٍ؛ نابودی امت من در سه چیز است: در عصبیت (تعصبات قبیله ای و قومی) و مذهب قَدَری و روایت های بی اساس و نامعتبر». (متقی هندی، 1397: ح43952)